خلاصه داستان: جاوید هیچکس نیست و هیچ آمار و شناسنامه ای ندارد. اما تمامِ وجودِ اَبرا و همه ی کس و کارِ عاطی ست. جاوید راهی ندارد جز اینکه در عشق و زندگی یاغی باشد.
خلاصه داستان: پس از اینکه زادگاهش ویران می شود و مادرش کشته می شود، ارن عهد می کند که زمین را از تایتان های غول پیکر انسان نما که بشریت را به مرز انقراض رسانده اند، پاک کند.
خلاصه داستان: یک روان درمانگر که اخیراً همسرش را از دست داده است، با درخواستی غیرمعمول برای جلوگیری از تمایلات قتل، خود را در زندان یک قاتل زنجیره ای می بیند.