خلاصه داستان: زن میانسالی که به تازگی از همسرش جدا شده در تلاش برای یافتن شغل و سرپناهی برای خود است در این مسیر با کامران مدیر رستورانی که در آن کار می کند آشنا می شود.
خلاصه داستان: داستان زندگی نوازنده ای است که موسیقی سنتی می نوازد و برای امرار معاش به تهران می آید اما پس از مدتی جذب می شود و شروع به نواختن در یک گروه راک می کند.
خلاصه داستان: آشا و راوی تحت فشار والدینشان برای یافتن همسر، وانمود می کنند که در تابستان با هم قرار عروسی می گذارند، اما متوجه می شوند که عاشق یکدیگر شده اند.